شیما سیدی | شهرآرانیوز؛ درس زندگی اش با سفر آغاز شد. از همان روز اول مدرسه، وقتی برای رفتن به کلاس، باید مسافت پنج کیلومتری روستای «کوشه» تا «کاخک» بیرجند را هرروز پیاده میپیمود. آن زمان فهمید که برای پیشرفت، باید سفر را ضمیمه زندگی کند. بعدها باز هم ادامه تحصیل بهانه سفرهایش شد. محمدعلی خطیب دوران دبیرستان را در شهر بیرجند، تربیت معلم را در مشهد، معلمی را در شیروان و دوره دانشگاه را مجدد در مشهد گذراند و در همین شهر نیز ماندگار شد. او که دانش آموخته ۲ رشته تاریخ و زبان انگلیسی بود، به خوبی توانست این ۲ را با هم به کار گیرد و یکی از نخستین و موفقترین راهنمایان گردشگری خراسان شود. محمدعلی خطیب متولد فروردین سال ۲۳ است و از سال ۵۳ تا ۸۳ در کنار معلمی، راهنمای گردشگری نیز بوده است. به همین واسطه ایران و دنیا را گشته است. او از سال ۸۳ با راه اندازی یک دفتر خدمات مسافرتی، حضور در این صنعت را به شکل دیگری تجربه میکند. یک ضرب المثل انگلیسی میگوید هرکس به اندازه سفرهایش حرف برای گفتن دارد و صحبتهای خطیب از این نظر تمام نشدنی و شنیدنی است. در گفت وگوی پیش رو با این پیش کسوت گردشگری خراسان، از حال و روز گذشته گفتیم و به آینده رسیدیم.
انگار که از کودکی، پیشرفتتان در زندگی به سفر گره خورده است. از سفر چه آموختید؟
بله، من همیشه برای آموختن سفر کرده ام و از سفر آموختهام. پدرم فرهنگی بود و بچه فرهنگی هم به طور معمول، رسم بود که دنباله دهنده راه پدر باشد. سال ۴۱ در شهر بیرجند دیپلم گرفتم. برای شرکت در کلاسهای تربیت معلم به مشهد آمدم و یک سال آموزش دیدم. هم زمان در کنکور هم شرکت کردم و رشته تاریخ قبول شدم، اما از آنجایی که اجازه نمیدادند یک نفر هم در تربیت معلم و هم در دانشکده حضور داشته باشد، من به دلیل حقوقش، معلمی را انتخاب کردم. حدود ۶ سال در روستاها و شهر شیروان معلمی کردم و بعد از آن دوباره کنکور دادم. باز هم تاریخ قبول شدم، منتها با این تفاوت که ازدواج کرده بودم و ۲ فرزند داشتم. با همراهی همسر و فرزندانم توانستم هم زمان در مدرسه تدریس کنم و در دانشگاه ۲ رشته تاریخ و زبان انگلیسی را بخوانم. در آن زمان دانشگاه اجازه میداد هر کس در یک رشته اصلی و یک رشته فرعی تحصیل کند و هم زمان مدرک بگیرد.
چطور شد با وجود مشغله فراوان در ۲ سنگر معلمی و دانشجویی، وارد دنیای سفر و گردشگری شدید؟
سال سوم دانشگاه بودم که دیدم روی دیوار یک آگهی زده اند که هر کس میخواهد با گردشگران خارجی ارتباط داشته باشد بیاید و در دوره آموزش راهنمای گردشگری شرکت کند. آن زمان گردشگران خارجی زیادی میآمدند مشهد، بعد میرفتند افغانستان، پاکستان، هندوستان و در نهایت هم بهشتشان نپال بود. با صد دلار ۶ ماه زندگی میکردند.
من کلی واژه انگلیسی حفظ بودم. برای اینکه این لغات را در واحد جمله یاد بگیرم از این فرصت استفاده کردم. اسفند ۵۲ در این کلاس ثبت نام کردم تا با گردشگران خارجی صحبت کنم. بخشی از استادان مشهدی بودند و تعدادی به صورت پروازی از تهران میآمدند. پس از پایان دوره، در تالار پارک ملت مراسمی گرفتند تا کارت راهنمای گردشگری شرکت کنندگان را به آنان اهدا کنند. در آن مراسم از آقای ادیبیان، مدیر آژانس مهاجری (اولین آژانس مسافرتی خراسان)، نیز دعوت کرده بودند تا درباره نحوه عملکرد آژانسها قدری برای شرکت کنندگان این دوره توضیح بدهد. از آنجایی که من توانسته بودم در این کلاسها بهترین نمره را کسب کنم و نفر اول شوم، ایشان از من دعوت کرد در آژانس مهاجری کار کنم. با کمال میل پذیرفتم و از خرداد ۵۳ تا حدود سال ۸۳ با آقای ادیبیان همکار بودم.
قبل از شما هم راهنمای گردشگری بود؟
نخستین بار در سال ۱۳۴۳ پیش نویش اساسنامه مؤسسه آوای جلب سیاحان نوشته و این مرکز آموزشی تأسیس شد. در سال ۱۳۴۵ اولین دوره آموزش راهنمایان تور درتهران برگزار شد که تا سال ۴۸ به طول انجامید. اولین دوره آموزشی راهنمایان گردشگری مشهد در سال ۴۹ برگزار شد و دو تن از دوستانم موفق به دریافت کارت راهنمای گردشگری شده بودند. ما دومین گروه راهنمایان گردشگری مشهد بودیم که توانستیم کارت رسمی بگیریم. با اینکه افراد زیادی در کلاس شرکت کرده بودند، بیشترشان کاسب بودند و، چون با گردشگران ارتباط داشتند، آمده بودند کارتش را بگیرند. بعد از این دوره، فقط من و یک نفر دیگر به عنوان راهنمای گردشگری در مشهد فعال بودیم.
گردشگران خارجی را کجا میچرخاندید؟
به نسبت زمانی که برای گردش در مشهد و خراسان داشتند برایشان برنامه میریختیم. بیشتر میبردیمشان حرم مطهر امام رضا (ع)، مسجد گوهرشاد، آرامگاه فردوسی و آرامگاه خیام و عطار در نیشابور.
شما فقط راهنمای گردشگری خراسان بودید یا به خارج از استان هم تور میبردید؟
آژانس مهاجری تابستان همان سال اولین تور ایرانگردی همراه با خارجیها را به من پیشنهاد داد. یک گروه ژاپنی آمده بودند نیشابور و من حدود ۱۴ روز همراه با آنها از جاده شمال به همدان، اصفهان و شیراز رفتم. بعد هم برگشتیم مشهد. آنها یک راهنمای ژاپنی داشتند. من توضیحات را به انگلیسی میگفتم و او به ژاپنی برمی گرداند. به واسطه همین تورهای خارجیها توانستم همه استانهای ایران را بگردم به جز کردستان که با وجود علاقه فراوانم، هنوز قسمت نشده است به این استان سفر کنم.
اولین تور خارجی تان کجا بود؟
اولین سفر خارجی ام در سال ۵۶ توری بود با اتوبوس به افغانستان، پاکستان و هندوستان. حدود ۳۶ نفر فرهنگی بودیم که این سفر بدون خرید سوغات، برای هر نفر حدود ۹۰۰ تومان خرج داشت. آن زمان جادهها هنوز خیلی مناسب نبود، اما هر ۳ کشور افغانستان، پاکستان و هندوستان امن بود و ما بدون ترس از حمله و انتحاری در جاده میراندیم. از مرز دوغارون که رد شدیم، اتوبوسمان در گل گیر کرد و حدود ساعت ۲ بامداد رسیدیم به هرات. آنجا یک هتل داشت به نام هتل موفق. داشتند تعطیل میکردند که ما رسیدیم و دوباره همه برگشتند سر کارشان و حتی برای رفع خستگی، برایمان دوتار زدند. سفرمان در نوروز بود و افغانستان در زمان پادشاهی داوود جشن خیلی خوبی برگزار کرد.
آن زمان که نقشه گوگل و اینترنت نبود، چطور با اینکه خودتان اولین بار بود به یک کشور خارجی میرفتید، تور هم بردید؟ اطلاعات مسیر و اطلاعات گردشگری را از کجا به دست میآوردید؟
نقشه مسیر را داشتم. من تاریخ خوانده بودم و اطلاعات تاریخی مکانهای گردشگری را هم میدانستم. علاوه بر این همه همسفرانم معلم بودند و قبل از سفر اطلاعات ارزشمندی گردآوری کرده بودند که مورد استفاده گروه قرار گرفت. آن موقع بروشور خاصی نبود. برای پیدا کردن اطلاعات باید کتاب میخواندیم.
بهترین دوران رونق گردشگری ایران چه سالی بود؟
قبل از انقلاب گردشگر زیاد میآمد. البته دلیل دیگری هم داشت. آن زمان مشهد ۲ تا آژانس داشت: یکی مهاجری و یکی پارس خراسان که مدیر آژانس پارس خراسان فوت کرد و تعطیل شد، اما آژانس مهاجری با نام ادیبیان هنوز پابرجاست. مردم قدرت انتخاب زیادی نداشتند و کار آژانسها سکه بود. مثل الان نبود که سفرها نصف شده است و آژانسها ۲۰۰ برابر! الان ۴۳۰ آژانس مسافرتی در خراسان داریم.
بعد از انقلاب سفرها از چه سالی رونق گرفت؟
سال ۵۷ تا ۶۳ هیچ تور و گردشگری نبود. سال ۶۳ اولین تور خارجی را دولت گذاشت: یک هفته استانبول، یک هفته دمشق. سفری سیاحتی زیارتی بود. آقای ادیبیان مدیر آژانس مهاجری بودند و بلیت را صادر میکردند و بقیه کارهای رزرو هتل را من انجام میدادم. آن زمان پست الکترونیک و اینترنت نبود. ارتباطات سختتر بود. میرفتم با کارگذار استانبول و دمشق ارتباط میگرفتم و بهترین هتلها را رزرو میکردم.
از سال ۶۴ هم تورهای داخلی فعال شد. مردم مشهد تا آن زمان عادت نداشتند گروهی مسافرت بروند. بیشتر خانوادگی میرفتند. البته هنوز هم این عادت کم و بیش هست. ما اولین سفرهای گروهی را از مشهد به محمودآباد گذاشتیم. مردم را عادت دادیم گروهی سفر کنند. مردم هم خوششان آمد. همه چیزشان از هتل، اتوبوس و راهنما آماده بود. آنها فقط تفریح میکردند. تهرانیها آخر هفته میرفتند و ما مشهدیها اول هفته تا سه شنبه. هفتهای دو سه دستگاه اتوبوس مسافر میبردیم. در مشهد هم ما تور طلوع و غروب را باب کردیم. صبح میبردیم حرم مطهر و آرامگاه فردوسی و بعدازظهر که نامش تور غروب بود، میبردیم طرقبه و شاندیز. بعد فهمیدیم خارجیها به تورهای داخل استان علاقه مندند. در واقع، آنها ما را با این تورها آشنا کردند. بعد شروع کردیم به تبلیغ تورهای تربت جام، کاشمر و ....
ما در خراسان آثاری از دست کم ۱۰ سلسله تاریخی داریم. از دوره ساسانی، غزنوی، تیموری، سلجوقی، ایلخانی، آل کرت تا همین دوره معاصر صفویه، افشاریه، قاجاریه و پهلوی فراوان آثار داریم.
به نظر شما بزرگترین هنر یک راهنما چیست؟
هنر راهنمای تور در یک سفر این است که بتواند افراد با سلایق گوناگون را هماهنگ کنند. راهنمایان گردشگری حافظان تاریخ، مدنیت و رسولان فرهنگی کشور خود و آبروی تشکیلاتیاند که در آن مشغول فعالیت هستند. یکی دیگر از مسائلی که راهنمایان همواره با آن روبه رو هستند تأمین امنیت و سلامت گروه است. گاهی در پی بی احتیاطی افراد گروه، ممکن است یک گردشگر فوت کند. در این مواقع راهنمای تور ضمن حفظ آرامش و کنترل خود، باید بتواند این تور را به پایان برساند. هم چنین ممکن است در بین بازدید از یک مکان، یکی از مسافران به بیماری دچار شود. در این صورت نیز راهنمای گروه باید تصمیم بگیرد که میخواهد بازدید آن روز را ادامه دهد یا نه.
از دیگر مشکلاتی که ممکن است راهنمای تور در طول سفر با آن روبه رو شود برنامه ریزی غلط است. راهنمای تور باید بداند که برنامههایی که نوشته شده است وحی منزل نیست. هم چنین راهنما باید اطلاعات فراوانی داشته باشد و بتواند مدیریت زمان را در اختیار بگیرد.
در جریان سفر یک گروه آلمانی که از مرز باجگیران به مشهد آمدند، بنا به دلایلی چند ساعت تأخیر به وجود آمد و با مشورتی که با راهنمای تور آنان نیز داشتیم، برنامه ریزی شد که به خواجه ربیع نروند، زیرا تا ساعت محدودی امکان بازدید وجود داشت. پس از اینکه این گروه به آلمان بازگشت، گفته بودند یکی از مهمترین اماکن را که به دوره تیموری برمی گردد نرفته اند. به همین دلیل، ما باید ۶۰۰ یورو جریمه میپرداختیم.
یکی از مشکلات بزرگ تورهای گروهی، پشت سر هم ردیف کردن برنامهها بدون اندکی استراحت است چنان که بعد از تور گروهی، بیشتر خستگی به جان آدم میماند تا لذت. با این حرف موافقید؟
پس از بازدید اماکن تاریخی و جاذبههای گردشگری، باید فرصتی چنددقیقهای به گردشگر داده شود تا مسافران وقتی را نیز برای خودشان داشته باشند و بتوانند در این زمان عکس یا فیلم بگیرد. عجله و سرعت در بازدیدهای سفر، میتواند آسیب زننده باشد. یکی دیگر از نکاتی که راهنما باید بداند این است که تور را برای چه کسانی برگزار میکند. به خاطر دارم توری به هندوستان برده بودم و، چون خودم به تاریخ علاقه دارم، گردشگران را میبردم معابد و محلهای تاریخی. بعد یکی از خانمهای گروه گفت: آقای خطیب، ما خانمها را بگذارید بازار خرید کنیم، بعد خودتان هر مقبرهای که میخواهید بروید بازدید کنید! همه خندیدند، اما دیدم راست میگویند. باید سلیقه آدمهای مختلف را هم در نظر گرفت.
خودتان بیشتر به سفر انفرادی علاقه دارید یا گروهی؟
سفر گروهی. من دوست دارم با جمع بروم سفر، یک میکروفن دستم باشد و همین طور برای جمع حرف بزنم. البته سفر انفرادی هم رفته ام، ولی بیشتر به سفر گروهی علاقه دارم.
خاطرات سفرهایتان را هیچ وقت مکتوب نکردید؟
انگلیسیها میگویند هر کس به تعداد سفرهایش حرف برای گفتن دارد. من هم بخواهم بنویسم زیاد حرف برای گفتن دارم، اما تاکنون حوصله نکرده ام.
یک انتقاد به تورهای گروهی این است که خلاقیت در آنها کم شده است و بیشتر تورها به یک شکل اجرا میشوند.
برای اینکه همه تقلیدکار شده اند. هرکس یک کاری را شروع میکند بقیه بدون اندکی خلاقیت همان کار را تقلید میکنند. در پیتزا و رستوران همین است و در تورهای گروهی هم از همان زمان که شروع شده، به همین شکل بوده است. گاهی برخی میآیند با من مشورت کنند که آژانس مسافرتی بزنند. میگویم: شما میخواهید در این بازار معجزه کنید؟ چه کاری میخواهید انجام دهید که آژانسهای دیگر انجام نداده اند؟ به شرطی باید وارد این کار شوید که فکری نو داشته باشید. دفتر قبلی ما ۱۲۰ متر بود. صندلیها همه پر بود، اما حالا میبینید چه به روز گردشگری آمده است؟ مظلومتر از صنعت گردشگری نداریم. جنگ میشود، گردشگری تعطیل میشود. همه گیریای مثل همین کرونا میآید، به گردشگری ضربه میزند. مرزها را میبندند، گردشگری تعطیل میشود. با کوچکترین حرف و شایعه ای، این صنعت به کما میرود. مگر شوخی است که حالا ۱۶ هزار نفر تعدیل شده اند؟ من معلمم. غصه میخورم وقتی میبینم کلی شاگرد سر کلاسهای جهانگردی نشسته اند، اما کاری نیست. میبینم همه دنیا دارند کشورشان را با گردشگری میچرخانند، اما در کشور ما اولویت دهم هم نیست.
هیچ جا مثل کشور ما برای گردشگری ظرفیت ندارد، اما چرا نتوانسته ایم این ظرفیت هایمان را درست معرفی کنیم؟ برای نمونه، در خراسان ما در بحث کشاورزی با زعفران، انگور، پسته و ... میتوانیم تعداد زیادی گردشگر جذب کنیم.
گردشگری کشاورزی تازه راه افتاده است و در کنار بومگردی، میراث فرهنگی دارد برایش تبلیغ میکند. بله، من هم معتقدم ما در فصل انگور، زرشک و ... میتوانیم گردشگر خارجی جذب کنیم، اما عادت کرده ایم همیشه بگوییم نداریم. سالانه ۳۰ میلیون زائر به مشهد میآیند، اما نتوانسته ایم از این ظرفیت استفاده کنیم.
من بهترین جا هم که میروم، بیش از ۱۴ روز نمیتوانم تحمل کنم. دلم برای ایران و مشهد تنگ میشود. برمی گردم خاک ایران را سجده میکنم. در ایران فراوانی هست. در سوییس و ژاپن، پرتقال را دانهای و هندوانه را قاچی میخرند. اما در ایران یک سینی پرتغال میگذاریم جلومان، تا تمام نشود بلند نمیشویم! البته شنیده ام الان در ایران هم میوه را دانهای میفروشند.
چند سالی میشود با گسترش نرم افزارهای استارت آپی خیلیها خودشان کار رزرو هتل و هواپیما را انجام میدهند و کمتر به آژانسهای مسافرتی مراجعه میکنند. به نظر شما با ادامه این روند، آژانسها تا چند سال دیگر میتوانند ادامه دهند؟
در دنیا این طور دفتر و دستکی که در حاشیه خیابان، یک ملک تجاری در زمینی صدمتری با این همه کارمند کار کند نیست. بیشتر در طبقه بالای یک برج، در یک سوییت با چهارتا کارمند کار میکنند. همه مسترکارت و ویزاکارت دارند و خریدشان با کارت است و شما مسافر را نمیبینید. بلیت را خودشان میخرند و هتل را رزرو میکند. هرجا هم سفر کنند در هتلها یک میز خدمت هست که خدمات تور را میفروشد و میروند جاذبهها را با تور میبینند. کرونا آژانسها را ۵ سال جلو انداخت. اگر کرونا نبود و با همین روند ادامه میدادیم، ۵ سال دیگر همه چیز اینترنتی میشد و دیگر کسی برای خرید بلیت و رزرو هتل به آژانس نمیآمد. الان هم هتل و بلیت داخلی را خود مردم اینترنتی میخرند. تنها برای تورهای خارجی باید به آژانس مراجعه کنند. اگر مسترکارت و ویزاکارت داشتیم، آن هم نیازی نبود. البته الان تور یک روزه در فضای مجازی میگذارند، اما برای آژانسها نمیصرفد. بیشتر غیرمجازها وارد میشوند که آن را هم دارند جلوش را میگیرند. باید فکری برایش برداشت که مجازها هم ورود پیدا کنند. یکی از راههای حل مشکل بیکاری گردشگری است. بعد از خودرو و ساختمان سازی، بیشترین اشتغال زایی را گردشگری دارد. فرانسه و اسپانیا و ترکیه کلی درآمد دارند.
یک گردشگر وارد مملکت میشود ۱۱ شغل را فعال میکند. یک کارخانه با ۳ اپراتور میتواند ۳ شیفت کار کند، همه کارها را ماشین انجام میدهد، اما در گردشگری با انسان روبه رویی و کار باید به دست انسان انجام شود. فرق تولید صنعتی با گردشگری همین است. در گردشگری، زمان بسیار مهم است. تعطیلات مقطعی است. وقتی از دست برود، رفته است؛ بنابراین نمیتوان آن را ذخیره کرد. به همین دلیل، گردشگری شکننده و ضربه پذیر است.
شما که همه عمر در سفر بوده اید، در این یک سال چطور طاقت آوردید و به سفر نرفتید؟
اینکه میبینید من در هفتادوشش سالگی هنوز روی پا هستم، به دلیل سفرهایی است که کرده ام. بهمن امسال، یک سال میشود که من سفر نرفته ام. تاکنون در زندگی من سابقه نداشته است سالی سه چهار بار سفر نروم، اما به دلیل شیوع کرونا مجبوریم تحمل کنیم. امسال حتی تا شهرمان، بیرجند، هم نرفتم.
به نظر شما اوضاع کی درست میشود؟
هر وقت واکسنی از یک کشور قابل اعتماد آوردند، اوضاع گردشگری درست میشود.
حرف پایانی
اگر برخی از موارد از یادم رفته، به پای سن و سالم بگذارید و خردهای بر من نگیرید.